توجیه جمعآوری بیلبوردها عجیب است/در مقابل کدام نرمش دشمن دستها ر
دشمنی آمریکا و متحدانش با ایران اسلامی و مردم آن سی و چند سال است که با شدت ادامه دارد و معلوم نیست مسئولان محترم در مقابل کدام چراغ سبز آمریکا دستور جمعآوری بیلبوردهایی را دادهاند که فقط نسبت به بیصداقتی حریف هشدار میداد. همچو مجنون در تنازع با شتر گَه شتر چربید و گَه مجنون حر میل مجنون پیش آن لیلی روان میل ناقه، پس سوی کره دوان یکدم ار مجنون از او غافل شدی ناقه گردیدی و واپس آمدی یک دو روزه ره بدین منوالها مانده مجنون در تردد سالها مجنون به قول ملای رومی، چاره کار را در فرود آمدن از ناقه ناهمراه میبیند و اگرچه سختی میکشد و تلخی میچشد ولی به پای خویش راه میپیماید و در کوی لیلی به آرامش مینشیند، در حالی که از فرصت سوخته، این درس را آموخته که هرگز با ناقه ناهمراه، راهی کوی لیلی نشود. شاید آنچه در این وجیزه آمده است و شرح بیشتر آن فرصتی دیگر میطلبد، در نگاه اول خوشایند جناب دکتر روحانی، رئیسجمهور محترم کشورمان نباشد ولی همه شواهد محسوس و ملموس به وضوح حکایت از آن دارند که شماری از همراهان کنونی ایشان، همراهان همدلی نیستند و به شتر مجنون شبیهاند که هرچند ادعای هماهنگی دارند ولی آهنگ کوی لیلی ندارند. این جماعت در ماجرای فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 پرده از هویت واقعی خود برداشته و به وضوح نشان دادهاند که نه فقط کمترین پیوندی با ملت و مردم این مرز و بوم ندارند بلکه با سازی که از آن سوی مرزها کوک میشود به رقص میآیند! و سؤال این است که آیا همین جماعت در جریان فتنه 88، آشکارا و بینقاب به حمایت از پروژه مشترکی که آمریکا، انگلیس و اسرائیل علیه اسلام و انقلاب تدارک دیده بودند، به صحنه نیامدند؟ آن خیانت که قابل انکار نیست پس امید جناب روحانی به همراهی آنان در راهی که ایشان پیش روی دارد برای چیست؟! و این قصه اگرچه سر دراز دارد ولی امروز، تنها به ماجرای دیروز اشاره میرود و آن عصبانیت و برافروختگی این جریان از نصب بیلبوردهایی است که «صداقت آمریکا» را به سوال و چالش کشیده بود. جماعت یاد شده با مشاهده این بیلبوردها چنان برافروخته و به خشم آمدند که گویی نصبکنندگان بیلبوردها به عزیزترین، گرامیترین و مقدسترین باورها و اعتقادات آنان اهانت کردهاند؟! به گونهای که با شتابزدگی آمیخته به اضطراب برای برچیدن بیلبوردها از خیابانهای تهران دست به فشار هماهنگ و همهجانبهای زدند و متأسفانه شهردار محترم تهران در اقدامی که از ایشان به عنوان یکی از سرداران سپاه اسلام در جنگ تحمیلی 8 ساله بعید و دور از انتظار بود، دستور جمعآوری و برچیدن بیلبوردهای مورد اشاره را صادر کرد! چرا؟! انتقاد به شهردار تهران، تسلیم غیرقابل توجیه ایشان در مقابل فشارهاست، آنهم شهرداری که پیش از این در هنگامه آتش و دود ایستاده و خم به ابرو نیاورده بود. اما، در این عرصه چرا تسلیم شد؟ اگر تسلیم نمیشد، چه میشد؟! اما، گناه و جرم اصلی را کسانی مرتکب شدهاند که «قدرت» در دست خویش، یعنی همان «امانت» مردم را علیه عزت و حرمت صاحبان امانت به کار گرفته و با «زبان حال» که در بسیاری از موارد گویاتر از «زبان قال» است به شیطان بزرگ اطمینان دادهاند؛ «اجازه نمیدهیم کسی به ابروی بالای چشم شما اشارهای داشته باشد»! بدیهی است، جمعآوری بیلبوردهایی که غیر از هشدار نسبت به بیصداقتی آمریکا، مضمون و پیام دیگری نداشت، نمیتوانست و نمیتواند برای مردم خون داده و خون دل خورده و کسانی که سیوچند سال طعم تلخ دشمنیها و کینهتوزیهای آمریکا را با پوستو گوشت و همه وجود خود چشیدهاند قابل توجیه باشد. از این روی جماعت یادشده برای توجیه این اقدام سوال برانگیز خود، دست به کار شده و بهانه تراشیدند که اشاره به بیصداقتی آمریکا در آستانه مذاکرات ژنو میتواند به روند مذاکرات آسیب جدی برساند! که باید پرسید، مگر به قول بر و بچههای تهران، وسط برف زردآلو پیدا کردهاید؟! و مگر آمریکا با روی کارآمدن دولت موسوم به اعتدال، دست از کینهتوزی و دشمنی کشیده و برای مردم ایران به «یار گرمابه و گلستان» تبدیل شده است؟! دشمنی آمریکا و متحدانش با ایران اسلامی و مردم آن سی و چند سال است که با شدت ادامه دارد و در طول زمان نه فقط رو به کاستی نگذاشته، بلکه شتاب بیشتری نیز داشته است و معلوم نیست مسئولان محترم در مقابل کدام چراغ سبز آمریکا دستور جمعآوری بیلبوردهایی را دادهاند که فقط نسبت به بیصداقتی حریف هشدار میداد؟! این هشدار در ماهیت واقعی خود نه فقط تضعیف تیم هستهای محترم کشورمان نیست بلکه کفه آنان را در چالشی که پیشروی دارند سنگینتر نیز میکند. توجیه عجیب و غریب ارائه شده برای جمعآوری بیلبوردها در حالی است که مسئولان و مقامات آمریکایی برخی از نرمشهای دولت کنونی را به حساب ضعف و نیاز ایران اسلامی نوشته و ماهیت کینهتوزانه خود را بیشتر از پیش نشان دادهاند. اوباما بعد از مکالمه تلفنی با آقای روحانی انجام این گفتوگو - که تا آن روز بیسابقه بود- را ناشی از فشار تحریمها دانست و کنگره آمریکا با استناد به این برداشت، نتیجه گرفت که باید بر شدت تحریمها افزوده شود. وزارت خارجه آمریکا بلافاصله بعد از بازگشت هیئت ایرانی از نیویورک با صدور بیانیهای به اسرائیل اطمینان داد هرگز اقدامی نخواهد کرد که با منافع اسرائیل منافات داشته باشد! همین دو روز پیش دولت آمریکا مبلغ یک میلیون دلار برای کمک به سازمان منافقین اختصاص داد. خانم وندی شرمن معاون وزارت خارجه آمریکا و مسئول ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای این کشور با کمال وقاحت اعلام کرد که فریب و نیرنگ بخشی از DNA ایرانیان است! هفته گذشته، «شلدون آدلسون» میلیاردر معروف آمریکایی و یکی از حامیان مالی و سیاسی حزب جمهوریخواه طی سخنانی در دانشگاه «یشیوا» در نیویورک به اوباما پیشنهاد کرد، قبل از مذاکرات ژنو، ایران را بمباران کند! دو روز قبل «نیکلاس برنز» در مصاحبه با روزنامه آمریکایی «بوستون گلوب» سخنان آقای روحانی را دلنشین، اما ناشی از ضعف ایران ارزیابی کرده و به دولت آمریکا توصیه میکند، تحت تاثیر این سخنان قرار نگرفته و بر فشارها بیفزاید. روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» از قول یکی از مقامات ارشد تیم مذاکرهکننده آمریکا نوشت «در ژنو متوجه شدیم که فقط باید ایران را تحت فشار قرار داد» و... اکنون باید از کسانی که شهرداری تهران را با فشار همهجانبه، وادار به جمعآوری بیلبوردها کردهاند، پرسید؛ در مقابل کدام نرمش و یا تغییر موضع آمریکا، بیلبوردهای هشداردهنده نسبت به بیصداقتی آمریکا را از خیابانها برچیده و با این اقدام ناپسند و سؤالبرانگیز، دستها را به نشانه تسلیم بالا بردهاید؟! ملت که طی سی و چند سال گذشته نشان دادهاند اهل تسلیم در برابر زورگویی و باجخواهی آمریکا و متحدانش نبوده و نخواهند بود و صد البته، دست جماعتی که دیروز به نشانه تسلیم بالا رفته بود را پایین خواهند کشید. مردم دستهای آلوده به خیانت این جماعت را در فتنه 88 به وضوح دیده و میشناسند، و حق دارند نگران حضور برخی از آنان در برخی از مراکز قدرت باشند. آنها شتر مجنوناند و رئیس جمهور محترم نباید از آنان انتظار حرکت به کوی لیلی را داشته باشند.
حسین شریعتمداری امروز یکشنبه 05/04/92 طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: پیش از این هم- چند سال قبل- به این داستان عبرتانگیز از مثنوی مولوی اشاره داشتهایم و امروز تکرار آن را با توجه به برخی از مسائل این روزها بیمناسبت نمیدانیم. ملای رومی نقل میکند که «مجنون» در تب و تاب دیدار «لیلی» بر پشت ناقهای نشسته و آهنگ کوی «لیلی» کرده بود. شتر، اما در شهر «کره»ای داشت که به غریزهمادری و رابطه فرزندی، دل از او برنمیداشت. مجنون در این اندیشه که به کوی لیلی برود «هِی» میزد و «ناقه» در اضطراب که از کره خود جدا نشود، پای رفتن نداشت.